روزنامه اطلاعات قبل ازانقلاب در سمت چپ، ناخوداگاه اعتراف کرده است که سران رژیم در حال فرارازکشور هستند واین واقعیت را با گزارش:« هجوم ایرانیان برای خرید مستغلات در کالیفرنیا»اعلام کرده است.
هنگام مقایسه صفحه اول روزنامه اطلاعات 21 فروردین 1356با روزنامه ایران 10دیماه 88 چند شباهت قابل تامل به نظرم رسید که عبارتند از:
1- هر دو روزنامه با وجودی که یک فاصله تقریبا سی و یک ساله از هم دارند، ازحضور پرشور مردم درحمایت از حاکمیت سخن گفته اند. زیرعکس روزنامه اطلاعات صحبت ازاجتماع چهارصد هزار نفری مردم تبریز و حضورهیات دولت و شخص هویدا در میان مردم سخن رفته است و در دست انبوه جمعیت تصاویری از فرح و شاه دیده می شود و جالب اینجاست که این تصویر متعلق به 10 ماه پیش از سقوط پهلوی هاست.
از آن سو، روزنامه ایران از میلیون ها ایرانی سخن گفته است که :«به عشق رهبرآمده اند». جالب آنکه هم آنهایی که به عشق شاه در تبریز جمع شده اند و همان هایی که به عشق رهبر در تهران جمع شده اند، بیش از آنکه خود به صرافت لبیک گفتن به عشق خودشان بیفتند در واکنش به رویداد مهم دیگری به این اجتماع آورده شده اند اما آن رویداد «مگوی»دیگر چیست که روزنامه های دولتی را در دو مقطع تاریخی متفاوت، وا می دارد که خبر تجمع هواداران دولت متبوع خود را این چنین برجسته کنند؟
درروزنامه اطلاعات سی و یک سال پیش و درذیل تیتر یک سمت چپ، هویدا از ضرورت «آگاه کردن جوانان از توطئه ها ودسیسه ها» سخن گفته است و در«زیرتیر» بعدی هم از«اقلیتی» سخن گفته که با آشوب گری آزادی «اکثریت»! را سلب کرده اند واین خود به خوبی نشان می دهد که چند ماه پیش ازسقوط شاه، رییس دولت او و مجموعه حاکمیت به جای ارزیابی واقعی مطالبات مردم معترض، آنها را «اقلیت» «آشوبگر» و اسیر«توطئه و دسیسه» می داند وتلاش آنان برای بیان مطالبات قانونی را سلب آزادی واغتشاش اکثریت معرفی می کنند،
این عده قلیل مورد اشاره هویدا البته همان کسانی است که چند ماه بعد با حضور میلیونی اکثریت بودن خودشان را نشان دادند، اما چشمان نابینای حکومت یا نخواست آنها را ببینید و یا دید وانکار کرد البته معلوم نیست شاید شاه ایران درآن مقطع قضاوت عمومی در مورد آینده کشور و بازتاب اعمال خود را درآیینه تیتر یک روزنامه هایی چون اطلاعات و تجمعاتی اینگونه می دیده است اما واقعیت هرچه که باشد، معلوم است که حکومت رو به افول او، سرگوب اعتراض مردمی از یک سو و برقراری زمینه های لازم برای اجتماع هواداران خود به همراه با پوشش رسانه ای را بر پاسخ دادن به مطالبات مردم، ترجیح می داده است.
روزنامه ایران نیز در این زمینه اقدامی مشابه کرده است! دراین روزنامه تجمع بخشی از مردمی که برخلاف معترضین روز عاشورا در کمال امنیت، با مجوزاز شهرستان و غیره به تهران آمده اند؛ اطلاق کلی «ایرانیان» شده است تا بدین گونه براکثریت بودن این عده تاکید شود، به نقل از علم الهدی، معترضین؛«فتنه گر و آشوب طلب» خوانده شده و درنهایت اینکه این اجتماع نیز در واکنش به رویدادی دیگر -که همان اعتراضات اخیرباشد – صورت گرفته است.
شاید شاه ایران درآن مقطع قضاوت عمومی در مورد آینده کشور و بازتاب اعمال خود را در آیینه تیتر یک روزنامه هایی چون اطلاعات و تجمعاتی اینگونه می دیده است
2-نکته مشابه دوم، گزارش هر دو روزنامه در مورد «وام مسکن» است که حاوی وعده هایی خوشایند و بیشتر، حاوی نوعی تلاش رشوه گونه دولت است زیرا فحوای مطالب هردو روزنامه نشان می دهد که درهردومقطع، اعتراض های گسترده ای در جامعه وجود دارد و هرعقل سالمی می داند که دولتی که واقعا دغدغه مطالبات مردم را داشته باشد بیش از برجسته کردن وام مسکن به رفع آن مشکلاتی می پردازد که منشا اعتراض و به تعبیر دولت های ووقت«فتنه» شده است بنابراین می بینیم که روزنامه ایران از «ساخت 45 روزه خانه با وام مسکن» سخن می گوید و روزنامه اطلاعات قبل از انقلاب هم از «وام ارزان برای مسکن»!
3-در منتهی الیه سمت چپ روزنامه اطلاعات قبل از انقلاب سخن از «رای دادگاه دانشجویان» است و همین مساله نشانی دیگر از بحرانی است که نتیجه آن را در بهمن همان سال دیدیم و روزنامه ایران پنج شنبه گذشته هم در منتهی الیه سمت راست خود از« مجازات سران فتنه» سخن گفته است!
هم آنهایی که به عشق شاه در تبریز جمع شده اند و همان هایی که به عشق رهبر در تهران جمع شده اند، بیش از آنکه خود به صرافت لبیک گفتن به عشق خودشان بیفتند در واکنش به رویداد مهم دیگری به این اجتماع آورده شده اند اما آن رویداد «مگوی» دیگر چیست که روزنامه های دولتی را در دو مقطع تاریخی متفاوت، وا می دارد که خبر تجمع هواداران دولت متبوع خود را این چنین برجسته کنند؟
4-هر دو روزنامه به رغم تلاش آشکار برای کتمان ابعاد دیگری از حوادث جامعه، البته ناخواسته اعتراف تلخی هم دارند. روزنامه اطلاعات قبل ازانقلاب در سمت چپ، ناخوداگاه اعتراف کرده است که سران رژیم در حال فرارازکشور هستند واین واقعیت را با گزارش:« هجوم ایرانیان برای خرید مستغلات در کالیفرنیا»اعلام کرده است. روزنامه ایران هم در ذیل عکس اجتماع هواداران حکومت نوشته است:«بغض تهران شکست» که ناخودآگاه ازعمق احساس درد و نگرانی وفوران این غم پنهانی اعتراض چند ماهه معترضین سبز، حکایت می کند و جالب آنکه این روزنامه در صفحات بعدی همین موضع اعتراض های اخیر آشوب گران که بنا به اذعان تیتر صفحه اول، باعث شده بغض ام القرای جهان اسلام بشکند را امری غیر قابل اهمیت دانسته است.
مجموع این شباهت ها از یک سو و این تلاش نابخردانه ارباب قدرت در نفی و انکار واقعیت ها و متوهم نامیدن دلسوزان و متقدین کشوریا هم کاسه کردن آنان با اجنبی و چنگ و دندان نشان دادن به معترضین البته حکایت از یک چیز دارد و آن، همان مضمونی است که «اریش فرید» شاعر آلمانی در شعر «وضعیت کنونی» یا Status quo آورده است:
آنکه می خواهد
تا جهان
چنین بماند
که هست
نمی خواهد
جهان، بماند!
هنگام مقایسه صفحه اول روزنامه اطلاعات 21 فروردین 1356با روزنامه ایران 10دیماه 88 چند شباهت قابل تامل به نظرم رسید که عبارتند از:
1- هر دو روزنامه با وجودی که یک فاصله تقریبا سی و یک ساله از هم دارند، ازحضور پرشور مردم درحمایت از حاکمیت سخن گفته اند. زیرعکس روزنامه اطلاعات صحبت ازاجتماع چهارصد هزار نفری مردم تبریز و حضورهیات دولت و شخص هویدا در میان مردم سخن رفته است و در دست انبوه جمعیت تصاویری از فرح و شاه دیده می شود و جالب اینجاست که این تصویر متعلق به 10 ماه پیش از سقوط پهلوی هاست.
از آن سو، روزنامه ایران از میلیون ها ایرانی سخن گفته است که :«به عشق رهبرآمده اند». جالب آنکه هم آنهایی که به عشق شاه در تبریز جمع شده اند و همان هایی که به عشق رهبر در تهران جمع شده اند، بیش از آنکه خود به صرافت لبیک گفتن به عشق خودشان بیفتند در واکنش به رویداد مهم دیگری به این اجتماع آورده شده اند اما آن رویداد «مگوی»دیگر چیست که روزنامه های دولتی را در دو مقطع تاریخی متفاوت، وا می دارد که خبر تجمع هواداران دولت متبوع خود را این چنین برجسته کنند؟
درروزنامه اطلاعات سی و یک سال پیش و درذیل تیتر یک سمت چپ، هویدا از ضرورت «آگاه کردن جوانان از توطئه ها ودسیسه ها» سخن گفته است و در«زیرتیر» بعدی هم از«اقلیتی» سخن گفته که با آشوب گری آزادی «اکثریت»! را سلب کرده اند واین خود به خوبی نشان می دهد که چند ماه پیش ازسقوط شاه، رییس دولت او و مجموعه حاکمیت به جای ارزیابی واقعی مطالبات مردم معترض، آنها را «اقلیت» «آشوبگر» و اسیر«توطئه و دسیسه» می داند وتلاش آنان برای بیان مطالبات قانونی را سلب آزادی واغتشاش اکثریت معرفی می کنند،
این عده قلیل مورد اشاره هویدا البته همان کسانی است که چند ماه بعد با حضور میلیونی اکثریت بودن خودشان را نشان دادند، اما چشمان نابینای حکومت یا نخواست آنها را ببینید و یا دید وانکار کرد البته معلوم نیست شاید شاه ایران درآن مقطع قضاوت عمومی در مورد آینده کشور و بازتاب اعمال خود را درآیینه تیتر یک روزنامه هایی چون اطلاعات و تجمعاتی اینگونه می دیده است اما واقعیت هرچه که باشد، معلوم است که حکومت رو به افول او، سرگوب اعتراض مردمی از یک سو و برقراری زمینه های لازم برای اجتماع هواداران خود به همراه با پوشش رسانه ای را بر پاسخ دادن به مطالبات مردم، ترجیح می داده است.
روزنامه ایران نیز در این زمینه اقدامی مشابه کرده است! دراین روزنامه تجمع بخشی از مردمی که برخلاف معترضین روز عاشورا در کمال امنیت، با مجوزاز شهرستان و غیره به تهران آمده اند؛ اطلاق کلی «ایرانیان» شده است تا بدین گونه براکثریت بودن این عده تاکید شود، به نقل از علم الهدی، معترضین؛«فتنه گر و آشوب طلب» خوانده شده و درنهایت اینکه این اجتماع نیز در واکنش به رویدادی دیگر -که همان اعتراضات اخیرباشد – صورت گرفته است.
شاید شاه ایران درآن مقطع قضاوت عمومی در مورد آینده کشور و بازتاب اعمال خود را در آیینه تیتر یک روزنامه هایی چون اطلاعات و تجمعاتی اینگونه می دیده است
2-نکته مشابه دوم، گزارش هر دو روزنامه در مورد «وام مسکن» است که حاوی وعده هایی خوشایند و بیشتر، حاوی نوعی تلاش رشوه گونه دولت است زیرا فحوای مطالب هردو روزنامه نشان می دهد که درهردومقطع، اعتراض های گسترده ای در جامعه وجود دارد و هرعقل سالمی می داند که دولتی که واقعا دغدغه مطالبات مردم را داشته باشد بیش از برجسته کردن وام مسکن به رفع آن مشکلاتی می پردازد که منشا اعتراض و به تعبیر دولت های ووقت«فتنه» شده است بنابراین می بینیم که روزنامه ایران از «ساخت 45 روزه خانه با وام مسکن» سخن می گوید و روزنامه اطلاعات قبل از انقلاب هم از «وام ارزان برای مسکن»!
3-در منتهی الیه سمت چپ روزنامه اطلاعات قبل از انقلاب سخن از «رای دادگاه دانشجویان» است و همین مساله نشانی دیگر از بحرانی است که نتیجه آن را در بهمن همان سال دیدیم و روزنامه ایران پنج شنبه گذشته هم در منتهی الیه سمت راست خود از« مجازات سران فتنه» سخن گفته است!
هم آنهایی که به عشق شاه در تبریز جمع شده اند و همان هایی که به عشق رهبر در تهران جمع شده اند، بیش از آنکه خود به صرافت لبیک گفتن به عشق خودشان بیفتند در واکنش به رویداد مهم دیگری به این اجتماع آورده شده اند اما آن رویداد «مگوی» دیگر چیست که روزنامه های دولتی را در دو مقطع تاریخی متفاوت، وا می دارد که خبر تجمع هواداران دولت متبوع خود را این چنین برجسته کنند؟
4-هر دو روزنامه به رغم تلاش آشکار برای کتمان ابعاد دیگری از حوادث جامعه، البته ناخواسته اعتراف تلخی هم دارند. روزنامه اطلاعات قبل ازانقلاب در سمت چپ، ناخوداگاه اعتراف کرده است که سران رژیم در حال فرارازکشور هستند واین واقعیت را با گزارش:« هجوم ایرانیان برای خرید مستغلات در کالیفرنیا»اعلام کرده است. روزنامه ایران هم در ذیل عکس اجتماع هواداران حکومت نوشته است:«بغض تهران شکست» که ناخودآگاه ازعمق احساس درد و نگرانی وفوران این غم پنهانی اعتراض چند ماهه معترضین سبز، حکایت می کند و جالب آنکه این روزنامه در صفحات بعدی همین موضع اعتراض های اخیر آشوب گران که بنا به اذعان تیتر صفحه اول، باعث شده بغض ام القرای جهان اسلام بشکند را امری غیر قابل اهمیت دانسته است.
مجموع این شباهت ها از یک سو و این تلاش نابخردانه ارباب قدرت در نفی و انکار واقعیت ها و متوهم نامیدن دلسوزان و متقدین کشوریا هم کاسه کردن آنان با اجنبی و چنگ و دندان نشان دادن به معترضین البته حکایت از یک چیز دارد و آن، همان مضمونی است که «اریش فرید» شاعر آلمانی در شعر «وضعیت کنونی» یا Status quo آورده است:
آنکه می خواهد
تا جهان
چنین بماند
که هست
نمی خواهد
جهان، بماند!