ما هنوز هم از اتهام فرزندمان اطلاع دقیقی نداریم و متأسفانه وکلای ایشان نیز تاکنون نتوانسته اند اطلاعی از اتهامات موکلشان به دست آورند، اما بنا بر شنیده هایمان فرزند ما را به جرم عضویت در نهادی مدنی با عنوان کمیته گزارشگران حقوق بشر بازداشت نموده اند.
کلمه:پدر و مادر مهرداد رحیمی، قائم مقام کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی کروبی و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر که از ۱۱ دی در بازداشت است، درباره وضعیت فرزندشان نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، نوشتند.
پیش از این در خبرها آمده بود که مهرداد رحیمی برای اعتراف تلویزیونی به شدت تحت فشار است.
به گزارش ندای سبز آزادی، متن نامه رحیم رحیمی و مهین جواهری پور، پدر و مادر مهرداد رحیمی به ظرح زیر است:
بسمه تعالی
دادستان محترم عمومی و انقلاب استان تهران
جناب آقای جعفری دولت آبادی
سلام علیکم
با احترام، به استحضار می رساند فرزند ما مهرداد رحیمی در تاریخ یازدهم دی ماه به صورت تلفنی به دفتری با عنوان دفتر پیگیری که حسب اطلاع متعلق به وزارت اطلاعات است، احضار شده بود و ایشان چون هیچگونه فعالیت خارج از قانون اساسی و خارج از چارچوب نظام جمهوری اسلامی انجام نداده بودند،شخصا به آن دفتر مراجعه و خود را معرفی کرده اند. مع الاسف از آن مکان به زندان اوین منتقل شده و تاکنون نیز با قرار بازداشت موقت در زندان بسر می برد؛ ما به عنوان پدر و مادر مهرداد معتقدیم که فرزندمان مظلوم واقع شده و از همین رو بر خود لازم دیدیم که نکاتی درباره بازداشت ایشان و روند رسیدگی به پرونده و اتهامات ناحقی که به فرزندمان زده اند را مختصراً به حضور جنابعالی به عنوان ستاننده داد مظلومان عرض نموده و امیدواریم رسیدگی عاجل مبذول فرمائید.
دادستان محترم تهران
فرزند ما مهرداد رحیمی در شرایطی که تحصیلات کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد حقوق بین الملل را به اتمام رسانده بود در انتخابات اخیر ریاست جمهوری به عنوان قائم مقام کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد انتخاباتی حجت الاسلام مهدی کروبی مردم را به حضور پر شور در انتخابات دعوت می نمود و در راستای برگزاری انتخاباتی با حضور حداکثری مردم تلاشی وافر نمودند، و در روزهای اعتراضات پس از انتخابات، مهرداد ما جهت انجام خدمت مقدس سربازی از تاریخ اول تیرماه به پادگان آموزشی اعزام شده و خدمت سربازی خود را آغاز نمود و متأسفانه در تاریخ بازداشتش نیز در حال گذراندن دوران خدمت سربازی خود در ارتش جمهوری اسلامی بودند، این همه را به تفصیل آوردیم تا گفته باشیم هرگونه اتهامی به فرزند ما مبنی بر داشتن نقشی در مسائل پیش آمده بعد از انتخابات با توجه به آنچه آمد، بی پایه و اساس است.
آقای جعفری دولت آبادی
ما هنوز هم از اتهام فرزندمان اطلاع دقیقی نداریم و متأسفانه وکلای ایشان نیز تاکنون نتوانسته اند اطلاعی از اتهامات موکلشان به دست آورند، اما بنا بر شنیده هایمان فرزند ما را به جرم عضویت در نهادی مدنی با عنوان کمیته گزارشگران حقوق بشر بازداشت نموده اند. در این باره شایان ذکر است که:
نخست اینکه، ما به عنوان پدر و مادر مهرداد در جریان بودیم که فعالیت های فرزندمان در این کمیته نوشتن مقالاتی درباره حقوق کودکان وکارگران است که در سایت مربوط به این کمیته منتشر می گردید و اکنون نیز این مقالات با یک جستجوی ساده قابل مشاهده و بررسی هستند و چنانکه در اصول متعدد قانون اساسی تصریح شده است نوشتن و انتشار مقاله درباره موضوعاتی این چنینی آزاد است و جرم محسوب نمی شود. درثانی، حسب اطلاع موثق ما، فرزندمان مهرداد رحیمی پیش از شروع دوران خدمت سربازی بنا بر ملاحظاتی که در طی دوران خدمت مقدس سربازی وجود دارد، از عضویت در این کمیته استعفا نموده و فعالیتهای ایشان در کمیته مذکور مربوط به دورانی کوتاه قبل از دوران خدمت مقدس سربازی می باشد.
جناب آقای جعفری دولت آبادی
به ما حق دهید که با توجه به موارد پیش گفته، از اندوه و حیرت آکنده شویم آنگاه که می شنویم فرزندمان مهرداد را به ارتباط با منافقین متهم نموده اند، آن روزی که مهرداد در تماس با ما که ساکن شهر تبریزیم موضوع احضار تلفنی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات را در میان گذاشت، ما نیز همچون خود مهرداد قاطعانه بر پذیرش آن احضار و رفتن به آن دفتر تأکید نمودیم، زیرا هم ما و هم مهردادمان نیک می دانستیم که اقدام کننده علیه امنیت را سرکار با وزارت اطلاعات است نه مهرداد ما که دغدغه اش ایران و امنیت آن است، وبر آن بودیم که این احضار ناشی از سوءتفاهمی است و با ساعتی گفتگو قابل حل، اما دریغا و دردا که غلط پنداشتیم، و از آن روز تاکنون داغ دوری و به زنجیر بودن مهردادمان به کنار، باید داغ بزرگتری همچون شنیدن اتهام ناجوانمردانه ی اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با منافقین به فرزندمان را نیز تحمل نمائیم.
جناب آقای دادستان
مهرداد فرزند پدر و مادری است که سی سال با افتخار و سربلندی به تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخته اند و با نان معلمی سه فرزند تحصیل کرده را تقدیم به جامعه کرده اند که هیچ کدام حتی یک مورد سابقه کیفری یا امنیتی نداشته اند.همچنین هیچ یک از اعضای خانواده ما و منسوبین و منتسبین و دوستان خانوادگی عضویت یا ارتباطی با هیچ یک از گروه ها و سازمانهای غیر قانونی و مخالف نظام ازجمله منافقین کور دل نداشته اند و افکار و اندیشه های مهرداد نیز در تقابل کامل با برداشتهای التقاطی این گروهک تروریستی قرار داشته و این مورد ورد زبان خانواده و دوستان مهرداد بوده است و رفتار و گفتار وی حتی ذره ای رنگ و بوی اندیشه های این جریان را نداشته و انگ ارتباط غیر مستقیم و…با این جریان با هزاران من چسب و سریش به مهرداد ما نچسبیده و نخواهد چسبید.
آقای جعفری دولت آبادی عزیز
دادستان محترم تهران
ما شما را در جایگاهی می بینیم که باید ستاننده داد مظلومان باشید و کیفر دهنده ظالمان و از این رو شما را مخاطب این درد دلها نموده ایم، اما اکنون و برای لحظه ای می خواهیم شما را به عنوان یک پدر مورد خطاب قرار دهیم، و از این رو این مورد را نه به آقای جعفری دادستان بلکه به آقای جعفری که پدر فرزندانی است می گوئیم که:
آقای جعفری دولت آبادی که خود فرزندانی دارید و مقام والای پدری برای آنها دارید لحظه ای کوتاه خود را به جای ما بگذارید، فرزندی دارید که در میان خویشان و دوستان به لطافت طبع و رقت قلب مشهور است ، مقاطع مختلف تحصیلی را بی آنکه هزینه ای بر دوش بیت المال بگذارد پشت سر نهاده است و اکنون نیز درحال انجام خدمت وظیفه سربازی است، او را به وزارت اطلاعات احضار می کنند و به زندان اوین می اندازند، پس از سه هفته از او خبری می گیری و می گذارند او را ببینی، متوجه می شوی در این مدت ده روز او را در سلول انفرادی نگه داشته اند، می شنوی او را متهم به ارتباط با سازمان مرده ای نموده اند که هم او و هم خانوداه اش از آن سازمان متنفرند، یک ماه می گذرد از اسارت او و برای بار دوم او را باز هم از پشت دو لایه شیشه قطور می بینی و با گوشی تلفن با او صحبت می کنی … رنگ به رخسار ندارد و چهره اش تکیده و خسته است، این بار به تو می گوید: “پدر… مادر… برادر… بازجویانم از من می خواهند رو به دوربین تصویربرداری مصاحبه و به ارتباط ناخواسته و غیرمستقیم اعتراف کنم. من این کار را نمی کنم. پدرم… مادرم… برادرم… به فریادم برسید… آن ها برای انجام این کار مرا شدیدا تحت فشار گذاشته اند، و بدانید که من زیر بار این زور نمی روم.”
جناب آقای جعفری دولت آبادی
این شرح کوتاه از خون جگری بود که پدر و مادر یک زندانی بی گناه می کشند و مختصری از ستمی که بر فرزندشان می رود، و باور داریم که شما دادستان محترم دردی که یک پدر و ماد ر از دیدن فرزندشان در چنین موقعیتی می کشند را به خوبی درک می نمائید، از رو ضمن عذر خواهی از تضییع وقت جنابعالی، انتظار رسیدگی عاجل را از شما داریم.
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
کلمه:پدر و مادر مهرداد رحیمی، قائم مقام کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی کروبی و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر که از ۱۱ دی در بازداشت است، درباره وضعیت فرزندشان نامه ای به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، نوشتند.
پیش از این در خبرها آمده بود که مهرداد رحیمی برای اعتراف تلویزیونی به شدت تحت فشار است.
به گزارش ندای سبز آزادی، متن نامه رحیم رحیمی و مهین جواهری پور، پدر و مادر مهرداد رحیمی به ظرح زیر است:
بسمه تعالی
دادستان محترم عمومی و انقلاب استان تهران
جناب آقای جعفری دولت آبادی
سلام علیکم
با احترام، به استحضار می رساند فرزند ما مهرداد رحیمی در تاریخ یازدهم دی ماه به صورت تلفنی به دفتری با عنوان دفتر پیگیری که حسب اطلاع متعلق به وزارت اطلاعات است، احضار شده بود و ایشان چون هیچگونه فعالیت خارج از قانون اساسی و خارج از چارچوب نظام جمهوری اسلامی انجام نداده بودند،شخصا به آن دفتر مراجعه و خود را معرفی کرده اند. مع الاسف از آن مکان به زندان اوین منتقل شده و تاکنون نیز با قرار بازداشت موقت در زندان بسر می برد؛ ما به عنوان پدر و مادر مهرداد معتقدیم که فرزندمان مظلوم واقع شده و از همین رو بر خود لازم دیدیم که نکاتی درباره بازداشت ایشان و روند رسیدگی به پرونده و اتهامات ناحقی که به فرزندمان زده اند را مختصراً به حضور جنابعالی به عنوان ستاننده داد مظلومان عرض نموده و امیدواریم رسیدگی عاجل مبذول فرمائید.
دادستان محترم تهران
فرزند ما مهرداد رحیمی در شرایطی که تحصیلات کارشناسی حقوق و کارشناسی ارشد حقوق بین الملل را به اتمام رسانده بود در انتخابات اخیر ریاست جمهوری به عنوان قائم مقام کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد انتخاباتی حجت الاسلام مهدی کروبی مردم را به حضور پر شور در انتخابات دعوت می نمود و در راستای برگزاری انتخاباتی با حضور حداکثری مردم تلاشی وافر نمودند، و در روزهای اعتراضات پس از انتخابات، مهرداد ما جهت انجام خدمت مقدس سربازی از تاریخ اول تیرماه به پادگان آموزشی اعزام شده و خدمت سربازی خود را آغاز نمود و متأسفانه در تاریخ بازداشتش نیز در حال گذراندن دوران خدمت سربازی خود در ارتش جمهوری اسلامی بودند، این همه را به تفصیل آوردیم تا گفته باشیم هرگونه اتهامی به فرزند ما مبنی بر داشتن نقشی در مسائل پیش آمده بعد از انتخابات با توجه به آنچه آمد، بی پایه و اساس است.
آقای جعفری دولت آبادی
ما هنوز هم از اتهام فرزندمان اطلاع دقیقی نداریم و متأسفانه وکلای ایشان نیز تاکنون نتوانسته اند اطلاعی از اتهامات موکلشان به دست آورند، اما بنا بر شنیده هایمان فرزند ما را به جرم عضویت در نهادی مدنی با عنوان کمیته گزارشگران حقوق بشر بازداشت نموده اند. در این باره شایان ذکر است که:
نخست اینکه، ما به عنوان پدر و مادر مهرداد در جریان بودیم که فعالیت های فرزندمان در این کمیته نوشتن مقالاتی درباره حقوق کودکان وکارگران است که در سایت مربوط به این کمیته منتشر می گردید و اکنون نیز این مقالات با یک جستجوی ساده قابل مشاهده و بررسی هستند و چنانکه در اصول متعدد قانون اساسی تصریح شده است نوشتن و انتشار مقاله درباره موضوعاتی این چنینی آزاد است و جرم محسوب نمی شود. درثانی، حسب اطلاع موثق ما، فرزندمان مهرداد رحیمی پیش از شروع دوران خدمت سربازی بنا بر ملاحظاتی که در طی دوران خدمت مقدس سربازی وجود دارد، از عضویت در این کمیته استعفا نموده و فعالیتهای ایشان در کمیته مذکور مربوط به دورانی کوتاه قبل از دوران خدمت مقدس سربازی می باشد.
جناب آقای جعفری دولت آبادی
به ما حق دهید که با توجه به موارد پیش گفته، از اندوه و حیرت آکنده شویم آنگاه که می شنویم فرزندمان مهرداد را به ارتباط با منافقین متهم نموده اند، آن روزی که مهرداد در تماس با ما که ساکن شهر تبریزیم موضوع احضار تلفنی به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات را در میان گذاشت، ما نیز همچون خود مهرداد قاطعانه بر پذیرش آن احضار و رفتن به آن دفتر تأکید نمودیم، زیرا هم ما و هم مهردادمان نیک می دانستیم که اقدام کننده علیه امنیت را سرکار با وزارت اطلاعات است نه مهرداد ما که دغدغه اش ایران و امنیت آن است، وبر آن بودیم که این احضار ناشی از سوءتفاهمی است و با ساعتی گفتگو قابل حل، اما دریغا و دردا که غلط پنداشتیم، و از آن روز تاکنون داغ دوری و به زنجیر بودن مهردادمان به کنار، باید داغ بزرگتری همچون شنیدن اتهام ناجوانمردانه ی اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با منافقین به فرزندمان را نیز تحمل نمائیم.
جناب آقای دادستان
مهرداد فرزند پدر و مادری است که سی سال با افتخار و سربلندی به تعلیم و تربیت فرزندان این آب و خاک و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخته اند و با نان معلمی سه فرزند تحصیل کرده را تقدیم به جامعه کرده اند که هیچ کدام حتی یک مورد سابقه کیفری یا امنیتی نداشته اند.همچنین هیچ یک از اعضای خانواده ما و منسوبین و منتسبین و دوستان خانوادگی عضویت یا ارتباطی با هیچ یک از گروه ها و سازمانهای غیر قانونی و مخالف نظام ازجمله منافقین کور دل نداشته اند و افکار و اندیشه های مهرداد نیز در تقابل کامل با برداشتهای التقاطی این گروهک تروریستی قرار داشته و این مورد ورد زبان خانواده و دوستان مهرداد بوده است و رفتار و گفتار وی حتی ذره ای رنگ و بوی اندیشه های این جریان را نداشته و انگ ارتباط غیر مستقیم و…با این جریان با هزاران من چسب و سریش به مهرداد ما نچسبیده و نخواهد چسبید.
آقای جعفری دولت آبادی عزیز
دادستان محترم تهران
ما شما را در جایگاهی می بینیم که باید ستاننده داد مظلومان باشید و کیفر دهنده ظالمان و از این رو شما را مخاطب این درد دلها نموده ایم، اما اکنون و برای لحظه ای می خواهیم شما را به عنوان یک پدر مورد خطاب قرار دهیم، و از این رو این مورد را نه به آقای جعفری دادستان بلکه به آقای جعفری که پدر فرزندانی است می گوئیم که:
آقای جعفری دولت آبادی که خود فرزندانی دارید و مقام والای پدری برای آنها دارید لحظه ای کوتاه خود را به جای ما بگذارید، فرزندی دارید که در میان خویشان و دوستان به لطافت طبع و رقت قلب مشهور است ، مقاطع مختلف تحصیلی را بی آنکه هزینه ای بر دوش بیت المال بگذارد پشت سر نهاده است و اکنون نیز درحال انجام خدمت وظیفه سربازی است، او را به وزارت اطلاعات احضار می کنند و به زندان اوین می اندازند، پس از سه هفته از او خبری می گیری و می گذارند او را ببینی، متوجه می شوی در این مدت ده روز او را در سلول انفرادی نگه داشته اند، می شنوی او را متهم به ارتباط با سازمان مرده ای نموده اند که هم او و هم خانوداه اش از آن سازمان متنفرند، یک ماه می گذرد از اسارت او و برای بار دوم او را باز هم از پشت دو لایه شیشه قطور می بینی و با گوشی تلفن با او صحبت می کنی … رنگ به رخسار ندارد و چهره اش تکیده و خسته است، این بار به تو می گوید: “پدر… مادر… برادر… بازجویانم از من می خواهند رو به دوربین تصویربرداری مصاحبه و به ارتباط ناخواسته و غیرمستقیم اعتراف کنم. من این کار را نمی کنم. پدرم… مادرم… برادرم… به فریادم برسید… آن ها برای انجام این کار مرا شدیدا تحت فشار گذاشته اند، و بدانید که من زیر بار این زور نمی روم.”
جناب آقای جعفری دولت آبادی
این شرح کوتاه از خون جگری بود که پدر و مادر یک زندانی بی گناه می کشند و مختصری از ستمی که بر فرزندشان می رود، و باور داریم که شما دادستان محترم دردی که یک پدر و ماد ر از دیدن فرزندشان در چنین موقعیتی می کشند را به خوبی درک می نمائید، از رو ضمن عذر خواهی از تضییع وقت جنابعالی، انتظار رسیدگی عاجل را از شما داریم.
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم