برادر؛ صبور باش و دل قوی دار، که ارزش¬های دینی و اخلاقی که تو به جانمایه¬ی تفکّر تحقّق بخشیدی قربانی عاطفه نخواهیم کرد، در حالی که نگاهمان شوق فریاد دارد و نجوای¬مان بارش لبخند برای لحظه¬ای با تو بودن.
برادر؛ روزهای سخت بی¬تو بودن را به شوق دیدنت صبورانه سپری می¬کنیم، حیاتمان را حلاوتی بود آنگاه؛ که فروغ نگاهت آسمان دل را بی¬کرانه می¬کرد، مهربانی چشمانت آرامش وجودمان بود، دستان گرمت گرمای ایمان را می¬گستراند، کلام استوارت شریان¬های حیات را به حرکت در می¬آورد، اندیشه و ایمانت، صلابت و احساست، سرمدی اخلاقت، سایبان زندگی¬مان بود.
ای عزیز؛ عطر جان پرور عشق و عاطفه را که به صحرای وجودمان دمیدی، اینک با طبقی از مهربانی و عشق تقدیمت نموده، رواق جانمان را منظر نگاهت می¬کنیم تا باشد که؛ مَرغزار زندگی¬مان مرغ زیرک خویش را بیابد.
افسانه سروش
برادر؛ روزهای سخت بی¬تو بودن را به شوق دیدنت صبورانه سپری می¬کنیم، حیاتمان را حلاوتی بود آنگاه؛ که فروغ نگاهت آسمان دل را بی¬کرانه می¬کرد، مهربانی چشمانت آرامش وجودمان بود، دستان گرمت گرمای ایمان را می¬گستراند، کلام استوارت شریان¬های حیات را به حرکت در می¬آورد، اندیشه و ایمانت، صلابت و احساست، سرمدی اخلاقت، سایبان زندگی¬مان بود.
ای عزیز؛ عطر جان پرور عشق و عاطفه را که به صحرای وجودمان دمیدی، اینک با طبقی از مهربانی و عشق تقدیمت نموده، رواق جانمان را منظر نگاهت می¬کنیم تا باشد که؛ مَرغزار زندگی¬مان مرغ زیرک خویش را بیابد.
افسانه سروش