تعريف ترانه در سينما بحثي است که صحبت درباره آن به درازا خواهد انجاميد. اما با توجه به سير متفاوت ترانه و به طور کلي موسيقي فيلم، در طول تاريخ سينما، بايد نکاتي را ذکر کرد و نوشت.
موسيقي پاپ زماني که در ايران آغاز شد جايگاهي در سينما نيافت. اما با جدا شدن يک شاخه که به عنوان موسيقي کوچه بازاري خود را معرفي ميکرد، راه موسيقي پاپ به سينما باز شد. با توجه به فضاي کافههاي آن زمان و حضور هميشگي رقص و آواز در اين مکانهاي خاص، طبعاً سينما موسيقي مرسوم زمان را در خود پذيرفت. اما ترانه همچنان در سينما معناي درست و جاافتادهاي براي خود نداشت. موسيقي فيلم در ابتدا به عنوان تغييردهنده مذاق تماشاچي به کار گرفته ميشد... نه به عنوان نيروي ياري رسان به تصوير.
اما حضور ستارگان موسيقي در سينما، به عنوان بازيگر، اين امر را تا حدود زيادي از حالت تفنني به حالت تخصصي سوق داد. به مرور زمان آهنگسازان موسيقي پاپ به اين نتيجه رسيدند که هم ميتوانند کار موسيقي متن انجام دهند و هم تبليغي براي ارائه کارهايشان داشته باشند. از سوي ديگر سينماي جهان شکل اين باور منطقي را به خود گرفته بود ولي در عين حال سينماي ايران، همچنان نوعي بيتوجهي به اين امر نشان ميداد. با شکلگيري موج نوي روشنفکري در سينما که با حضور افرادي چون مسعود کيميايي، ناصر تقوايي و بهرام بيضايي آغاز شده بود، ترانه آنگونه که بايد نتوانست در سينما تقويت شود، به طوري که حضور ترانه در فيلم توسط منتقدان به باد انتقاد شديد گرفته ميشد ولي حضور فيلمهايي چون «آدمک»، «رضا موتوري»، «گوزنها»، «خداحافظ رفيق» و چند نمونه مثبت ديگر باعث شد که تاثير ترانه در سينما کاملاً محسوس شود و حضور آن ضرورتي انکار ناپذير باشد.
اما... به يکباره با توجه به انقلاب اسلامي و قطع شدن فعاليتهاي موسيقي پاپ و مهاجرت عدهاي از بهترين ترانهسرايان، آهنگسازان و خوانندگان، وقفهاي بيست ساله را پيرامون حضور «ترانه در سينما» ايجاد کرد.
حالا دوباره مدتي است كه با توجه به آزاد شدن موسيقي پاپ مجدداً اين عمل رواج پيدا کرده است. ديگر امروز موسيقي تفنن نيست، بلکه وزنهاي محرک است براي تصاويري که تماشاگر با آن همراه است. اين بار سازها به عنوان ترانه در سينما معنا شدهاند.
حضور افرادي چون ناصر چشمآذر، احمد پژمان، مجيد انتظامي، فرهاد فخرالديني و جوانهايي چون کارن همايونفر، پيروز ارجمند و... باعث شده است که موسيقي فيلم در جهتهاي مختلف پيشرفت چشمگيري داشته باشد و اينان، حتي از ترانهسازان ما پيشي گيرند.
درگذشت فرهاد، خواننده نامآشنايي که در قاب نقرهاي ما نيز صدايش خاطره است، باعث شد که مطلب «موسيقي فيلم» اين ماه را به حضور «ترانه در سينما» اختصاص دهم، مسلماً کسي صداي او را در پلان به پلان «رضا موتوري» از ياد نخواهد برد. کسي «خداحافظ رفيق» (امير نادري) را بدون «جمعه» نگاه نميکند. حتي صداي فريدون فروغي را براي فيلم «تنگنا»، «آدمک» و اين اواخر «دختري به نام تندر» ـ آخرين صداي ماندگار فريدون فروغي ـ از ياد نخواهيم برد. فرهاد خوانندهاي بيبديل بود که اگر نگوييم در تقويت حضور «ترانه در سينما» موثرترين بوده، ميتوان گفت اثري انکارناپذير داشته است.
در نهايت اين نکته را بايد به يادداشتم اضافه کنم که «ترانه در سينما» يک ضرورت است. به عنوان مثال خيلي از مخاطبان سينما، فيلم «تايتانيک» را جداي از بحثهاي متفاوت سينمايياش، به خاطر موسيقي انتهاي فيلم ميديدند.
نوشته خدايار قاقانی(پيش شماره مجله ۳۰ نما )
موسيقي پاپ زماني که در ايران آغاز شد جايگاهي در سينما نيافت. اما با جدا شدن يک شاخه که به عنوان موسيقي کوچه بازاري خود را معرفي ميکرد، راه موسيقي پاپ به سينما باز شد. با توجه به فضاي کافههاي آن زمان و حضور هميشگي رقص و آواز در اين مکانهاي خاص، طبعاً سينما موسيقي مرسوم زمان را در خود پذيرفت. اما ترانه همچنان در سينما معناي درست و جاافتادهاي براي خود نداشت. موسيقي فيلم در ابتدا به عنوان تغييردهنده مذاق تماشاچي به کار گرفته ميشد... نه به عنوان نيروي ياري رسان به تصوير.
اما حضور ستارگان موسيقي در سينما، به عنوان بازيگر، اين امر را تا حدود زيادي از حالت تفنني به حالت تخصصي سوق داد. به مرور زمان آهنگسازان موسيقي پاپ به اين نتيجه رسيدند که هم ميتوانند کار موسيقي متن انجام دهند و هم تبليغي براي ارائه کارهايشان داشته باشند. از سوي ديگر سينماي جهان شکل اين باور منطقي را به خود گرفته بود ولي در عين حال سينماي ايران، همچنان نوعي بيتوجهي به اين امر نشان ميداد. با شکلگيري موج نوي روشنفکري در سينما که با حضور افرادي چون مسعود کيميايي، ناصر تقوايي و بهرام بيضايي آغاز شده بود، ترانه آنگونه که بايد نتوانست در سينما تقويت شود، به طوري که حضور ترانه در فيلم توسط منتقدان به باد انتقاد شديد گرفته ميشد ولي حضور فيلمهايي چون «آدمک»، «رضا موتوري»، «گوزنها»، «خداحافظ رفيق» و چند نمونه مثبت ديگر باعث شد که تاثير ترانه در سينما کاملاً محسوس شود و حضور آن ضرورتي انکار ناپذير باشد.
اما... به يکباره با توجه به انقلاب اسلامي و قطع شدن فعاليتهاي موسيقي پاپ و مهاجرت عدهاي از بهترين ترانهسرايان، آهنگسازان و خوانندگان، وقفهاي بيست ساله را پيرامون حضور «ترانه در سينما» ايجاد کرد.
حالا دوباره مدتي است كه با توجه به آزاد شدن موسيقي پاپ مجدداً اين عمل رواج پيدا کرده است. ديگر امروز موسيقي تفنن نيست، بلکه وزنهاي محرک است براي تصاويري که تماشاگر با آن همراه است. اين بار سازها به عنوان ترانه در سينما معنا شدهاند.
حضور افرادي چون ناصر چشمآذر، احمد پژمان، مجيد انتظامي، فرهاد فخرالديني و جوانهايي چون کارن همايونفر، پيروز ارجمند و... باعث شده است که موسيقي فيلم در جهتهاي مختلف پيشرفت چشمگيري داشته باشد و اينان، حتي از ترانهسازان ما پيشي گيرند.
درگذشت فرهاد، خواننده نامآشنايي که در قاب نقرهاي ما نيز صدايش خاطره است، باعث شد که مطلب «موسيقي فيلم» اين ماه را به حضور «ترانه در سينما» اختصاص دهم، مسلماً کسي صداي او را در پلان به پلان «رضا موتوري» از ياد نخواهد برد. کسي «خداحافظ رفيق» (امير نادري) را بدون «جمعه» نگاه نميکند. حتي صداي فريدون فروغي را براي فيلم «تنگنا»، «آدمک» و اين اواخر «دختري به نام تندر» ـ آخرين صداي ماندگار فريدون فروغي ـ از ياد نخواهيم برد. فرهاد خوانندهاي بيبديل بود که اگر نگوييم در تقويت حضور «ترانه در سينما» موثرترين بوده، ميتوان گفت اثري انکارناپذير داشته است.
در نهايت اين نکته را بايد به يادداشتم اضافه کنم که «ترانه در سينما» يک ضرورت است. به عنوان مثال خيلي از مخاطبان سينما، فيلم «تايتانيک» را جداي از بحثهاي متفاوت سينمايياش، به خاطر موسيقي انتهاي فيلم ميديدند.
نوشته خدايار قاقانی(پيش شماره مجله ۳۰ نما )