هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان و بخش بزرگی از نیروهای روحانی و غیر روحانی انقلابی نزدیک به آیتالله خمینی، نگران تلاشهای سازمان یافته جریانی هستند بر همه نقاط حساس نظام مسلط شده و میخواهد ساختارهای کلیدی جمهوری اسلامی را یکدست کند.
محمود کیانارثی
نامه سرگشاده اکبر هاشمی رفسنجانی به آیتالله خامنهای، از وجود روندهایی خطرناکی در پس پرده انتخابات ریاست جمهوری 22 خردادماه حکایت میکند.
لحن پر از شکایت این نامه صریح و بیسابقه، فضای تازهای در عرصه انتخابات به وجود آورد.
این درحالی است که هاشمی رفسنجانی که به عنوان یک وزنه تعادل سیاسی در عرصه سیاسی ایران شهرت دارد، کمتر به بیان مواضع تند و صریح میپردازد.
هاشمی رفسنجانی در دو دهه گدشته در ایجاد نوعی توازن سیاسی میان جریان های سیاسی کشور نقش داشته و سعی کرده با حفظ این توازن مانع از سقوط حاکمیت در دستان یک جریان سیاسی خاص شود و تاریخ دو دهه گذشته این واقعیت را تایید میکند.
هاشمی رفسنجانی در سالهای نخست ریاست جمهوری خود، در بالا بردن موقعیت جریان راست سیاسی در کشور و تضعیف جریان چپ سنتی که میرحسین موسوی و کروبی جزئی از آن بودند، نقش داشت و سپس در انتخابت مجلس پنجم و انتخابات ریاست جمهوری 1376 زمینه ساز پیروزی اصلاح طلبان بر جناح راست بود.
وی اکنون در حال ایفای نقشی کم و بیش مشابه است و از این رو لزوما نمیتوان گفت که وی به عنوان رییس خبرگان رهبری به ائتلافی راهبردی با اصلاح طلبان رسیده است، بلکه تصوری یکسان از برخی روندها در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور موجب ایجاد پیوند در نگاه اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی شده است.
هاشمی رفسنجانی به ویژه در این دغدغه نیروهای تحول خواه شریک است که جریانی که عمدتا در سالهای پس از درگذشت آیتالله خمینی در ساختارهای حکومتی ریشه دوانده است، در صدد تسلط بر تمام مراکز کلیدی تصمیم گیری نظام بر آمده است.
عناصر این جریان که عمدتا از سوی نیروهای موسوم به چپ سنتی و اطرافیان آیتالله خمینی به «مصباحیسم» تعبیر میشود، پیروان خط فکری محمدتقی مصباح یزدی هستند که پیش از انقلاب با اقدامات مبارزه جویانه آیتالله خمینی علیه رژیم پهلوی مخالف بود.
پس از پیروزی انقلاب، در دهه نخست جمهوری اسلامی، مصباح یزدی از لحاظ سیاسی منزوی بود زیرا به جمهوری اسلامی و رای مردم در مشروعیت بخشی به نظام سیاسی اعتقاد نداشت.
در حالی که اکنون مصباح یزدی قطب فکری و معنوی اصولگرایان حامی احمدینژاد به شمار میرود، چهرههای شاخص سیاسی- مذهبی این جریان چون ابوالقاسم خزعلی و محمد یزدی و از همه مهمتر، احمد جنتی رییس شواری نگهبان از محمود احمدینژاد به طور همه جانبه حمایت میکنند.
این جریان که سالها است در نهادهای غیرانتخابی چون شورای نگهبان تسلط دارد، در سالهای گذشته سعی کرده حوزه نفوذ خود را به تمام ارکان جمهوری اسلامی گسترش داده و نفوذ گروههای مخالف خود را در نهادهای انتخابی چون قوه مجریه و مجلس از میان بردارد.
تسلط این جریان در مجلس هفتم و تسلط نسبی بر مجلس کنونی و در اختیار گرفتن ریاست جمهوری از هنگام تصدی آن توسط احمدینژاد، نشان دهنده حرکت گام به گام این جریان است.
این جریان در عین حال سعی کرده است تسلط هاشمی رفسنجانی و جریانات عملگرا را بر دو نهاد کلیدی کشور، یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری که وظیفه انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد وی را دارند، به چالش بکشد.
در سالهای گذشته این روند نگرانی طیف انقلابیون پیرامون آیتالله خمینی را افزایش داد و واکنش اعضای خانواده آیتالله خمینی، گروههای اصلاح طلب و روحانیان نسل انقلاب را برانگیخت.
سخنان همسر محمدعلی رجایی درباره نفوذ خط انجمن حجتیه که نگرشی شبیه به نگرش مصباح یزدی دارند، هشدار سیدحسن خمینی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی و ابراز نگرانیهای سیدمحمد خاتمی درباره نفوذ و افزایش قدرت جریانی متحجر که مخالف آیتالله خمینی بود، در همین راستا قابل فهم است.
با توجه به آن چه گفته شد، باید گفت که هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان و بخش بزرگی از نیروهای روحانی و غیر روحانی انقلابی نزدیک به آیتالله خمینی، نگران تلاشهای سازمان یافته جریانی هستند بر همه نقاط حساس نظام مسلط شده و میخواهد ساختارهای کلیدی جمهوری اسلامی را یکدست کند.
از اینرو، اتهامهایی که احمدینژاد در جریان تبلیغات انتخاباتی خود به سوی هاشمی رفسنجانی روانه کرد و زیر سوال بردن سیاستهای دهه نخست انقلاب توسط وی، به عنوان تلاش برای فراگیر کردن و تثبیت تسلط جریان مصباح یزدی در میان اصلاح طلبان و روحانیان طرفدار آیتالله خمینی تفسیر میشود.
به باور آنها، حمله به هاشمی رفسنجانی با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی، در حالی که جمعیت موتلفه به عنوان نماینده بورژوازی تجاری کشور و فعال در عرصه اقتصاد دلالی از احمدینژاد حمایت میکند، کار تبلیغاتی است و اهدافی فراتر دارد.
در عین حال، سخنان برخی از طرفدارن احمدینژاد مانند روحالله حسینیان درباره این که حرمت انقلاب بیش از اشخاص است، تلاش برای تئوریزه کردن کنار گذاشتن افراد موثر در انقلاب توسط جریان مصباح یزدی است که در مبارزههای انقلاب نقش کاملا حاشیهای داشته است.
برای بخش مهمی از نخبگان درون حاکمیت و گروههای دموکراتیک در سطح جامعه اهمیت فراوانی دارد که در انتخابات 22 خرداد با رای دادن به رقبای احمدینژاد مانع از تثبیت این جریان شوند.
این انتخابات لزوما نبرد هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد نیست، بلکه رویاوریی با جریانی است که تلاش میکند حاکمیت را یکدست کند و فضای سیاسی کشور را ببندد.
تاکید صریح هاشمی رفسنجانی بر برگزای بدون کم و کاست انتخابات ریاست جمهوری و درخواست وی از رهبری در این زمینه نشان میدهد که این انتخابات تا چه اندازه میتواند در سرنوشت کشور تاثیرگذار باشد.
جریان فکری مصباح یزدی در روز 22 خرداد با چالشی که از درون جامعه و اصول دموکراتیک انقلاب اسلامی برخاسته روبهرو خواهد شد و مردم علیه انحصار رای خواهند داد.
محمود کیانارثی
نامه سرگشاده اکبر هاشمی رفسنجانی به آیتالله خامنهای، از وجود روندهایی خطرناکی در پس پرده انتخابات ریاست جمهوری 22 خردادماه حکایت میکند.
لحن پر از شکایت این نامه صریح و بیسابقه، فضای تازهای در عرصه انتخابات به وجود آورد.
این درحالی است که هاشمی رفسنجانی که به عنوان یک وزنه تعادل سیاسی در عرصه سیاسی ایران شهرت دارد، کمتر به بیان مواضع تند و صریح میپردازد.
هاشمی رفسنجانی در دو دهه گدشته در ایجاد نوعی توازن سیاسی میان جریان های سیاسی کشور نقش داشته و سعی کرده با حفظ این توازن مانع از سقوط حاکمیت در دستان یک جریان سیاسی خاص شود و تاریخ دو دهه گذشته این واقعیت را تایید میکند.
هاشمی رفسنجانی در سالهای نخست ریاست جمهوری خود، در بالا بردن موقعیت جریان راست سیاسی در کشور و تضعیف جریان چپ سنتی که میرحسین موسوی و کروبی جزئی از آن بودند، نقش داشت و سپس در انتخابت مجلس پنجم و انتخابات ریاست جمهوری 1376 زمینه ساز پیروزی اصلاح طلبان بر جناح راست بود.
وی اکنون در حال ایفای نقشی کم و بیش مشابه است و از این رو لزوما نمیتوان گفت که وی به عنوان رییس خبرگان رهبری به ائتلافی راهبردی با اصلاح طلبان رسیده است، بلکه تصوری یکسان از برخی روندها در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور موجب ایجاد پیوند در نگاه اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی شده است.
هاشمی رفسنجانی به ویژه در این دغدغه نیروهای تحول خواه شریک است که جریانی که عمدتا در سالهای پس از درگذشت آیتالله خمینی در ساختارهای حکومتی ریشه دوانده است، در صدد تسلط بر تمام مراکز کلیدی تصمیم گیری نظام بر آمده است.
عناصر این جریان که عمدتا از سوی نیروهای موسوم به چپ سنتی و اطرافیان آیتالله خمینی به «مصباحیسم» تعبیر میشود، پیروان خط فکری محمدتقی مصباح یزدی هستند که پیش از انقلاب با اقدامات مبارزه جویانه آیتالله خمینی علیه رژیم پهلوی مخالف بود.
پس از پیروزی انقلاب، در دهه نخست جمهوری اسلامی، مصباح یزدی از لحاظ سیاسی منزوی بود زیرا به جمهوری اسلامی و رای مردم در مشروعیت بخشی به نظام سیاسی اعتقاد نداشت.
در حالی که اکنون مصباح یزدی قطب فکری و معنوی اصولگرایان حامی احمدینژاد به شمار میرود، چهرههای شاخص سیاسی- مذهبی این جریان چون ابوالقاسم خزعلی و محمد یزدی و از همه مهمتر، احمد جنتی رییس شواری نگهبان از محمود احمدینژاد به طور همه جانبه حمایت میکنند.
این جریان که سالها است در نهادهای غیرانتخابی چون شورای نگهبان تسلط دارد، در سالهای گذشته سعی کرده حوزه نفوذ خود را به تمام ارکان جمهوری اسلامی گسترش داده و نفوذ گروههای مخالف خود را در نهادهای انتخابی چون قوه مجریه و مجلس از میان بردارد.
تسلط این جریان در مجلس هفتم و تسلط نسبی بر مجلس کنونی و در اختیار گرفتن ریاست جمهوری از هنگام تصدی آن توسط احمدینژاد، نشان دهنده حرکت گام به گام این جریان است.
این جریان در عین حال سعی کرده است تسلط هاشمی رفسنجانی و جریانات عملگرا را بر دو نهاد کلیدی کشور، یعنی مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری که وظیفه انتخاب رهبر و نظارت بر عملکرد وی را دارند، به چالش بکشد.
در سالهای گذشته این روند نگرانی طیف انقلابیون پیرامون آیتالله خمینی را افزایش داد و واکنش اعضای خانواده آیتالله خمینی، گروههای اصلاح طلب و روحانیان نسل انقلاب را برانگیخت.
سخنان همسر محمدعلی رجایی درباره نفوذ خط انجمن حجتیه که نگرشی شبیه به نگرش مصباح یزدی دارند، هشدار سیدحسن خمینی، نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی و ابراز نگرانیهای سیدمحمد خاتمی درباره نفوذ و افزایش قدرت جریانی متحجر که مخالف آیتالله خمینی بود، در همین راستا قابل فهم است.
با توجه به آن چه گفته شد، باید گفت که هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان و بخش بزرگی از نیروهای روحانی و غیر روحانی انقلابی نزدیک به آیتالله خمینی، نگران تلاشهای سازمان یافته جریانی هستند بر همه نقاط حساس نظام مسلط شده و میخواهد ساختارهای کلیدی جمهوری اسلامی را یکدست کند.
از اینرو، اتهامهایی که احمدینژاد در جریان تبلیغات انتخاباتی خود به سوی هاشمی رفسنجانی روانه کرد و زیر سوال بردن سیاستهای دهه نخست انقلاب توسط وی، به عنوان تلاش برای فراگیر کردن و تثبیت تسلط جریان مصباح یزدی در میان اصلاح طلبان و روحانیان طرفدار آیتالله خمینی تفسیر میشود.
به باور آنها، حمله به هاشمی رفسنجانی با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی، در حالی که جمعیت موتلفه به عنوان نماینده بورژوازی تجاری کشور و فعال در عرصه اقتصاد دلالی از احمدینژاد حمایت میکند، کار تبلیغاتی است و اهدافی فراتر دارد.
در عین حال، سخنان برخی از طرفدارن احمدینژاد مانند روحالله حسینیان درباره این که حرمت انقلاب بیش از اشخاص است، تلاش برای تئوریزه کردن کنار گذاشتن افراد موثر در انقلاب توسط جریان مصباح یزدی است که در مبارزههای انقلاب نقش کاملا حاشیهای داشته است.
برای بخش مهمی از نخبگان درون حاکمیت و گروههای دموکراتیک در سطح جامعه اهمیت فراوانی دارد که در انتخابات 22 خرداد با رای دادن به رقبای احمدینژاد مانع از تثبیت این جریان شوند.
این انتخابات لزوما نبرد هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد نیست، بلکه رویاوریی با جریانی است که تلاش میکند حاکمیت را یکدست کند و فضای سیاسی کشور را ببندد.
تاکید صریح هاشمی رفسنجانی بر برگزای بدون کم و کاست انتخابات ریاست جمهوری و درخواست وی از رهبری در این زمینه نشان میدهد که این انتخابات تا چه اندازه میتواند در سرنوشت کشور تاثیرگذار باشد.
جریان فکری مصباح یزدی در روز 22 خرداد با چالشی که از درون جامعه و اصول دموکراتیک انقلاب اسلامی برخاسته روبهرو خواهد شد و مردم علیه انحصار رای خواهند داد.