Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

You are not connected. Please login or register

موسوی: حالا بیشتر از همیشه مطمئن شدم که چرا باید می‌آمد

Go down  Message [Page 1 of 1]

PersianBoy

PersianBoy
مدیرکل سایت
مدیرکل سایت

مهندس می‌گفت من هیچ‌گاه صدایم را بلند نکردم اما این تکلیف شرعی است که وقتی ظلمی می‌شود، حرفم را بزنم؛ من نیامده بودم تا برای خود قبایی بدوزم، اما مردم حقی به گردن من دارند و نسبت به پیگیری امانتشان حساس هستند و من نمی‌توانم کوتاه بیایم.

بسمه تعالی

قلم‌نیوز، جمعه و شنبه 22 و 23 خرداد ماه 1388

روز پنجشنبه جلسات مکرر و پیوسته‌ای با حضور جناب آقای موسوی برگزار شد. بحث اصلی، پیرامون تمهیداتی بود که باید برای انتخابات اندیشیده می‌شد. گزارش‌های مکرری به دوستان رسیده بود که نگرانی‌هایی را از روند برگزاری انتخابات دامن می‌زد. موضوع نظارت بر صندوق‌ها از موضوعات بسیار جدی بود که دغدغه کمیته صیانت از آرا شده بود.

مهندس موسوی جمعی از دوستان را انتخاب کرد که به شکل مجزا و متمرکز مسایل حساس روز انتخابات را دنبال کنند. سیستم پیامک از سوی مخابرات قطع شده بود.

قرار شد مهندس موسوی در یکی از مساجد جنوب شهر رأی خود را به صندوق بریزد. این مسجد، مسجد جامع ارشاد در شهر ری بود. حدود 11 شب خبر زمان و مکان رأی‌ریزی مهندس موسوی بر روی سایت قلم قرار گرفت.

صبح که به مسجد جامع ارشاد رفتم، جمع بسیار زیادی از خبرنگاران در این مسجد اجتماع کرده بودند. آقای مهندس موسوی به اتفاق خانم رهنورد رأی خود را به صندوق انداختند و برای صحبت کوتاهی، پشت تریبون مسجد قرار گرفت. داشت می‌گفت که ما امشب بیداریم که میکروفن قطع شد.

بلافاصله به ستاد برگشتیم. مهندس موسوی از نزدیک روند رأی‌گیری را دنبال می‌کرد. گزارش‌های پی‌ در پی از صندوق‌های اخذ رأی در سراسر کشور، حاکی از استقبال کم‌نظیر مردم بود. عمده گزارش‌ها جهت رأ‌ی‌گیری را به سمت مهندس موسوی نشان می‌داد.

هنوز ساعتی از رأی‌گیری نگذشته بود که خبرگزاری‌ها و رسانه‌های طرفدار دولت، پیروزی آقای احمدی‌نژاد را اعلام کردند اما گزارش‌ها به ما اطمینان می‌داد که ما با فاصله زیاد، رتبه نخست را در اختیار خواهیم داشت.

خوشحالی زایدالوصفی بر دوستان حاکم شده بود. گزارشی از کمیته صیانت از آرا ارایه شد. بسیاری از حوزه‌ها از کندی اخذ رای، کمبود تعرفه و مانع‌تراشی در مسیر ناظران شکایت داشتند، با این همه ترکیب آرای اعلامی قویا به نفع مهندس بود.

مهندس موسوی در تماس مکرر با سران دو قوه مقننه و قضاییه، دادستان، دفتر مقام معظم رهبری، نگرانی‌های مطروحه پیرامون روند اخذ آرا را منتقل کرد.

لحظه‌ به لحظه شکایت‌ها بیشتر می‌شد. در بسیاری از حوزه‌‌ها تعرفه‌ها پایان یافته‌ بود. اما اصلاح جدی صورت نمی‌گرفت. همه‌ به نتیجه رسیده بودیم که این یک اقدام برنامه‌ریزی شده از سوی برگزار کنندگان است. آنها به وضوح تمایلی برای رساندن تعرفه، تمدید وقت و تسریع در اخذ آرا نشان نمی‌داد. گفته می‌شد که بعضی از شعبه‌ها از ساعت 4 بعد‌از ظهر تعطیل شده است. هرچند ساعت به ساعت انتخابات تا 10 شب تمدید شد، اما پیش از آن بسیاری از شعبه‌ها تعطیل شده بود و حتی برخی از مردم که در صف حاضر بودند، بدون دادن رأی بازگشته بودند.

حدود 4 بعد‌از ظهر کسی به مهندس موسوی گفته بود که عده‌ای به این جمع‌بندی رسیده‌اند که انتخابات را 19 به 14 به نفع احمدی‌نژاد اعلام نمایند. مهندس این موضوع را به مسوولین منتقل کرد.

حدود ساعت 6 بعد‌ازظهر مهندس موسوی نامه‌ای به مقام معظم رهبری نوشت و مداخله ایشان را برای تصحیح روند انتخابات، تقاضا کرد.

حدود ساعت 10 شب خبرهای رسید که عده‌ای می‌خواهند انتخابات را به نفع آقای احمدی‌نژاد به پایان برسانند، حال آنکه هنوز شمارش آرا به شکل سراسری آغاز نشده بود.

مهندس موسوی یک مصاحبه مطبوعاتی فوری برگزار کرد و با اشاره به تخلفات انتخاباتی صورت گرفته نسبت به روند شمارش آرا به شدت هشدار داد.

حدود 11 شب مهندس موسوی نامه‌ای سری به مقام معظم رهبری نوشت، این نامه را به صورت دستی به بیت مقام معظم رهبری بردم و آن را تحویل آقای وحید دادم. چند دقیقه‌ای هم با هم صحبت کردیم از فحوای صحبت‌های ایشان دریافتم که باید انتخابات را تمام شده تلقی کنم. او می‌گفت برای چگونگی اعلام شمارش آرا به وزارت کشور تذکر داده است، اما ترکیب نهایی آرا را یک مرحله‌ای به نفع آقای احمدی‌نژاد می‌دانست. به ایشان گفتم تمام گزارش‌ها، مشاهدات عینی و ارزیابی‌های منطقی و علمی ما کاملا عکس آن چیزی است که دارد اعلام می‌شود.

پس از تحویل نامه به محل استقرار مهندس موسوی برگشتم همه دوستان جمع بودند. مهندس موضوع را با یکایک دوستان در میان گذاشت و طلب مشورت کرد. همه بهت‌زده بودند. هیچ‌کس چنان نتیجه‌ای را باور نداشت، هیچ گزارشی هم بر آن مبنا از سوی بازرسان ستاد دریافت نشده بود. مهندس موسوی پس از جمع‌بندی دیدگاه‌ها گفت: انتخابات حق مردم است، من نمی‌توانم از حق مردم بگذرم و تا آخر خواهم ایستاد و تا تصحیح این دروغ، مسایل را با مردم در میان خواهم گذاشت.

به روزنامه‌ها دستور داده شده بود که هیچ یک حق ندارند که تیتری مبنی بر پیش‌بینی آرا بزنند. کلمه سبز که تیتری در این راستا را پیش‌بینی کرده بود در چاپخانه متوقف و مجبور به تغییر تیتر شد. با این حال، خبر می‌رسید که روزنامه‌های ایران و کیهان می‌خواهند تیتر پیروزی آقای احمدی‌نژاد را بزنند. ایرنا و فارس هم اعلام پیروزی آقای احمدی‌نژاد را کرده بودند.

حدود 2 نیمه شب بود که مهندس جلسه را ترک کرد. دوستان با هم مشورت می‌کردند و هر کدام در جست‌وجوی راهکاری بودند اما فاصله و نسبت آرای مطروحه وزارت کشور از چنان شکافی برخوردار بود که به روشنی فریاد می‌زد آنها نخواسته‌اند هیچ جایی برای تجدید نظر و اعتراض باقی بگذارند.

حدود 4 صبح با خبر شدم که تنش‌های پراکنده‌ای حول ستاد مرکزی شکل گرفته است و به جلوی ستاد گاز اشک‌آور انداخته بودند.

نزدیک صبح در خیابان کسانی بوق می‌زدند و شادمانی خود را از نتایج آرا ابراز می‌داشتند.

با آقای حمید رسایی صحبت می‌کنم. چهار ماه پیش به من گفته بود آقای احمدی‌نژاد 23 میلیون رأی خواهد آورد. رأی 22 میلیونی آقای خاتمی وتو خواهد شد. موسوی نیز حدود 10 میلیون رأی خواهد داشت. من هوش و ذکاوت او را نداشتم. دیشب به خاطر پیشگویی‌اش به او تبریک گفتم.

صبح دوباره جلسه دوستان تشکیل شد و تحلیلی از شرایط ارایه شد به نزد مهندس موسوی رفتیم. با همان آرامش و نجابت همیشگی نشسته بود. انسان‌های بزرگ با این مصایب خم نمی‌شوند. او می‌گفت حالا بیشتر از همیشه مطمئن شدم که چرا باید می‌آمدم. بیانیه‌ای را که نوشته بود برای دوستان خواند. مهندس می‌گفت من هیچ‌گاه صدایم را بلند نکردم اما این تکلیف شرعی است که وقتی ظلمی می‌شود، حرفم را بزنم؛ من نیامده بودم تا برای خود قبایی بدوزم اما مردم حقی به گردن من دارند و نسبت به پیگیری امانتشان حساس هستند و من نمی‌توانم کوتاه بیایم.
تلفن پیوسته زنگ می‌خورد. هیچ ‌کس نیست که حیرت‌زده نباشد، برخی‌ گریه می‌کنند، بعضی فریاد می‌زنند، برخی افسرده شدند، بعضی نگرانند. خودم هم که به چهره مهندس نگاه می‌کنم، شرمم می‌آید و بعضی وقت‌ها گریه‌ام می‌گیرد. نمی‌توانم بپذیرم، توجیه نمی‌شوم. بعضی وقت‌ها زنده به گور می‌شوی. من هرگز تصویر موسوی را از لوح دلم پاک نخواهم کرد. به خدا پناه می‌برم و شما عزیزان را به خدا می‌سپارم. حیف که دفتر خاطرات اینگونه پایان یافت

http://WWW.PARSiYAN.TK

Back to top  Message [Page 1 of 1]

Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum