Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.

You are not connected. Please login or register

پروژه آقای خامنه ای

Go down  Message [Page 1 of 1]

PersianBoy

PersianBoy
مدیرکل سایت
مدیرکل سایت

بسمه تعالی

پروژه آقای خامنه ای

احمد جنتی


تنها پس از چند روز از انتصاب آقای خامنه ای به مقام رهبری، که تا آن زمان ایشان کماکان مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی بود، سرمقاله ای با عنوان "جمهوریت یا اسلامیت" در این روزنامه به چاپ رسید و در آن مقاله نویسنده، پروژه آقای خامنه ای را برای رهبری تصویر کرد. ماحصل این مقاله این بود که آنچه اسلام می گوید را نمی توان با آراء قاطبه (جمهور) مردم نقض کرد بنابراین ما چیزی به عنوان جمهوریت نداریم آنچه مشروعیت نظام را شکل می دهد اسلامیت آن است و نه جمهوریت آن. بسیاری از صاحبنظران سیاسی این مقاله را جدی نگرفتند و هیچکس تصور نمی کرد که این سرمقاله شالوده مانیفست آقای خامنه ای برای اداره امور کشور باشد. آقای خامنه ای که در دوره تصدی ریاست جمهوری خود هیچگونه بصیرت سیاسی و درک اجتماعی- فرهنگی فراتر از میانگین افراد جامعه از خود بروز نداده بود اینک در مقام هدایت معنوی، سیاسی و اجتماعی کشور قرار گرفته بود. ایشان در ایام پایانی دوره ریاست جمهوریش در حال آماده شده و رفتن به حوزه علمیه مشهد و اقامت در آنجا بود که بدنبال رحلت آیت الله خمینی و تدبیر های آیت الله هاشمی رفسنجانی در شورای نگهبان رهبری، بر تخت رهبری جلوس کرد. ایشان بار ها توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی به شکلی آشکار و عمومی مورد تحقیر قرار گرفته بود و عملاً از دایره تصمیم گیری های اساسی جامعه کنار گذاشته شده بود و همین امر وی را بسیار منزوی کرده بود.



در دهمین سالگرد انقلاب اسلامی ویژه نامه ای توسط وزارت ارشاد به همین مناسبت منتشر شد که در آن به مناسبت دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ده سئوال از ده شخصیت مهم جمهوری اسلامی شده بود. از جمله افرادی که در آن ویژه نامه مورد سئوال قرار گرفتند آیت الله العظمی منتظری؛ حجت الاسلام والمسلمین (در آن زمان) هاشمی رفسنجانی، آیت الله موسوی اردبیلی؛ مهندس میر حسین موسوی، و حجت الاسلام والمسلمین (لقب ایشان در آن زمان) سید علی خامنه ای بودند. این ده سئوال پیرامون تجربه گرانقدری بود که جامعه ی دهه نخست انقلاب پشت سر نهاده بود. از جمله سئوالات (در این جا همه نقل قول ها نقل به مضمون است) در مورد مدیریت جنگ و نیز مدیریت بحران هایی بود که انقلاب پشت سر گذاشته بود.هریک پاسخی داده بودند از جمله آقای هاشمی در مورد جنگ اشاره کرده بود که به هر قیمتی سعی می کردیم مانع از بروز جنگ شویم. پاسخ آقای خامنه ای در آن زمان که دوره انزوا در قدرت را سپری می کرد همراه با ناخوشنودی از نحوه رفتاری که در ساختار قدرت با ایشان شده بود این بود که ایشان مدت هاست که در جریان مسائل اصلی انقلاب نیستند. کسی که این نشریه را منتشر کرده بود پس از به قدرت رسیدن آقای خامنه ای دستگیر و روانه زندان شد و جالب اینکه امروز نیز پس از دستگیری های اخیر حوادث پس از انتخابات مجدداً دستگیر شد و در زمان نگارش این سطور در زندان بسر می برد.



دو نمونه از شواهد بی توجهی رهبری انقلاب به آقای خامنه ای طی سالهای ریاست جمهوری ایشان در اینجا ذکر می شود تا توضیحی باشد بر انزوای سیاسی سال های پایانی ریاست جمهوری وی. آقای خامنه ای از ابتدا مشی آقای میر حسین موسوی را در طرفداری از گروه های محروم و متوسط جامعه خوش نمی داشت. علیرغم اینکه در آن زمان بر طبق قانون اساسی این نخست وزیر بود که مسئول امور اجرایی کشور بود و رئیس جمهور بیشتر یک مقام تشریفاتی بود، روحیه تمامیت خواه ایشان برای اداره امور اجرایی کشور باعث بروز فشار های زیادی بر دولت وقت شد و هیات وزیران دولت آقای موسوی عملاً به دو گروه نمایندگان آقای خامنه ای - همچون عسگراولادی، ناطق نوری، ولایتی، پرورش - و وزرای آقای موسوی تقسیم شده بود تا با حداکثر کارشکنی ها علیه دولت آقای موسوی دولت وی را ناکارآمد جلوه دهند که هر بار با نهیب رهبر انقلاب عقب نشینی می کردند. وقتی تلاش های آنها ختم به کسب نتیجه دلخواه نشد آقای خامنه ای خواستار معرفی فرد دیگری بجای آقای میر حسین موسوی در مقام نخست وزیری شد. ایشان آقای ولایتی را که در مقام وزیر خارجه بود برای تصدی مقام نخست وزیری معرفی کرد. رهبری انقلاب ناخوشنودی شدید خود را ابراز داشتند و همین امر سبب شد که آقای ولایتی موفق به کسب صلاحیت نشود و آقای میر حسین موسوی کماکان نخست وزیر ماند. پیامد های این انتخاب آقای خامنه ای و پاسخ منفی مجلس آن روز برای اعتبار رئیس جمهور وقت بسیار سهمگین بود. اما مساله به اینجا ختم نشد.



مساله سلمان رشدی نمونه دیگری بود بر ارزیابی بنیانگزار جمهوری اسلامی از قابلیت های آقای خامنه ای. در پی اهانت های سلمان رشدی به پیامبر گرامی اسلام رهبر جمهوری اسلامی سلمان رشدی را محدورالدم اعلام کرد و ریختن خونش را مباح. پس از جنجال هایی که در سطح دنیا در له و علیه این فتوا سر گرفت حجت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای در یک نماز جمعه خواستار عذرخواهی سلمان رشدی – که اکنون در خفا زندگی می کرد - و در مقابل عفو از جانب حکومت شد. رهبر انقلاب اسلامی در برخوردی شدید اظهار داشتند که کسانی که چنین گفته اند اسلام را نمی فهمند. این عبارات باعث شد که بسیاری از مطبوعات در حمایت از موضع رهبری به انتقاد از رئیس جمهور وقت بشتابند و به تخریب بیشتر اعتبار ایشان بپردازند.



ایشان که به شدت به انزوا رانده شده بود برای تظلم خواهی به قم و به ملاقات آیت الله العظمی منتظری شتافت – که خود ایشان گرچه هنوز در مقام قائم مقامی رهبری بود اما به دلیل توطئه هایی که علیه ایشان در حال تکوین بود نفوذ خود را برای تاثیرگذاری بر رهبری از دست داده بود. در این ملاقات نزدیک به دو ساعت آقای خامنه ای از محدودیت هایی که بیت رهبری برای ایشان ایجاد کرده بود و اینکه ایشان بار ها خواستار ملاقات با رهبری بوده اند اما اجازه ملاقات نیافته اند و نیز نسبت به واکنش های مقام رهبری در موارد مختلف از جمله مورد اخیر – سلمان رشدی- به شدت گله کرده بود. آیت الله العظمی منتظری در تمام طول این ملاقات سکوت کردند و در پایان برای ایشان دعا کردند. از این ملاقات که در اواخر سال 1366 بود تا رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی تنها سه ماه طول کشید و اینبار شاهین بخت آقای خامنه ای اوج گرفت و همه چیز به کام ایشان چرخید. از جمله اولین اقدامات مقام، حالا معظم، رهبری جدید در نگرانی از اقبال جامعه به آیت الله العظمی منتظری و خطر بازگشت ایشان به قدرت، حصر شدید ایشان و تشکیل گروهی از اراذل و اوباش و چماقدار برای پیشبرد منویات همایونی بود که داستان آن در نگارشی دیگر خواهد آمد.



اینها تنها برای آشنا شدن نسل جوان جامعه با گوشه هایی از شخصیت فردی است که بیش از بیست سال است که منابع کشور را برای "آقایی" خود و پیشبرد پروژه خلافت خود به هزینه نسل های کنونی و آینده خرج کرده است. در ابتدا پس از کسب کرسی رهبری – که آن را تنها و تنها مدیون آقای هاشمی بود قانون اساسی را به نحوی تغییر دادند که در آن ضمن اینکه خلافت مادام العمر ایشان را تضمین می کرد نخست وزیری را نیز حذف و اختیارات آن را در رئیس جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ادغام کردند. این همه در پناه احساساتی کردن فضای جامعه و نیز امنیتی تر کردن آن صورت گرفت. در ابتدا نیاز بود که مقام جدید عظمای رهبری اطراف و اکناف خود را محکم کند و عده و عُده لازم را برای پیشبرد پروژه خود فراهم کند. لذا مدارا با آقای هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس جمهور و پذیرش آقای کروبی در مسئولیت رئیس مجلس از ضرورت های تدبیر حکومتداری بود. اما آیت الله یزدی که یکی دیگر از چهره های نامطبوع در چشم و دل بنیانگذار جمهوری اسلامی بود قاضی القضات شد و به ریاست قوه قضائیه رسید. برای پیشبرد پروژه خلافت باید مناصب را گام به گام و تدریجی تسخیر می کرد. به تدریج که برج و باروی رهبری مستحکم تر می شد و عظمت و ابهت مقام عظمی اعتلا می گرفت وابستگی او به نماد ها و شخصیت های دیگر انقلاب از جمله بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی و شخصیت هایی همچون آقای هاشمی رفسنجانی کمتر می شد. به نحوی که تضعیف آقای هاشمی آغاز شد و در پایان دوره هشت ساله مدیریت اجرایی او بر امور مملکت برای وی یک پرونده مملو از ناکامی و فساد برای نزدیکانش فراهم آوردند و به فاصله کوتاهی فرزند بنیانگذار جمهوری اسلامی در پروژه سعید امامی به دیار باقی شتافت.



در پروژه آقای خامنه ای گام بعدی تسخیر کامل مسئولیت اجرایی کشور بود. نامزد مورد علاقه و حمایت ایشان یعنی آقای ناطق نوری صرفا به دلیل جانبداری های آشکار مقام رهبری از نامزد مورد علاقه خود طرد شد و مردم فقط وقتی دریافتند که سید محمد خاتمی به دلیل فشار های آقای خامنه ای از مسئولیت وزارت ارشاد در دوره رئیس جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی مجبور به استعفاء شده بود و تنها برای نشان دادن عمق ارادت خود به رهبری به داوطلب دیگر یعنی آقای خاتمی رای دادند. این شکست برای "آقا" نشانه های زیادی در بر دارد که تنها یکی از آنها باور عمیق حضرت آقا به عمق ارادت مردم به ایشان بود، باوری که در دوم خرداد 1376 فرو ریخت و اینبار "مردم" کانون کینه های "آقا" و دستگاه خلافت وی شدند. از این زمان به بعد نظریه پردازان دینی باید صریح تر به میدان می آمدند و پروژه آقا را تقویت نظری می کردند و نیز ولایت باوری را به مردم تزریق بلکه حقنه می کردند.



اتفاقاتی که در دوره آقای خاتمی پدید آمد خلاف پروژه آقا بود و آن را کاملا نقش بر آب می کرد. از این زمان خشونتها آشکار تر و توطئه ها عریان تر شد. قتل های زنجیره ای و سقوط اتوبوس نویسندگان به دره و حمله به دانشگاه و دستگیری های گسترده و تزریق روزانه چندین فقره بحران به دولت و جامعه تنها بخشی از کینه ای بود که آقای خامنه ای و در انتقام از مردم بروز می گرفت. اکنون دیگر باید به هر قیمتی که لازم باشد پروژه را به پیش برد. برقراری حق ویژه نظارت استصوابی، رد گسترده صلاحیت های داوطلبین ورود به مجلس و تمهیدات لازم برای تقلب در شمارش آرا و مسخره کردن آرا مردم و تعیین نمایندگان مجلس پیش از انتخابات همه و همه بخشی از پروژه خلافت آقا بودند. جالب است بدانید که فرد پنجم انتخابی از حوزه تهران که از چهره های وفادار به رهبری است چند روز پیش از برگزاری انتخابات در جمعی گفته بود که او نفر پنجم خواهد شد. البته این قدرت پیش بینی تنها در سایه پذیرش ولایت آقا امکانپذیر است. اگر باور ندارید آزمون آن رایگان است شما هم امتحان کنید و ثمرات آن را خواهید دید. تنها باید حاضر باشید شرف انسانی خود را گرو بگذارید باقی را کرامات غیبی آقا مدد رسان است.



اینبار دیگر امکان برگزاری آزاد رای گیری در عمل تعطیل شد و باقی آنچیزی بود که در عمل مشاهده شد. احمدی نژاد پیش از انتخابات برگزیده شد و طبیعی بود که در دور دوم هم صرفنظر از اینکه مردم چه رای دهند باید برای پیشبرد پروژه آقا می ماند ولو اینکه قرار باشد که آرا مردم به زباله دان ریخته شود که البته حقشان است که اینهمه خرجشان کردند و ولایت پذیر نشدند؛ مستحق تحقیر هستند. در پروژه آقای خامنه ای تمام نهاد های دموکراتیک و مردمی در قانون اساسی که ضامن حفظ منافع عمومی است برچیده شدند تا راه برای تحقق کامل و سریع پروژه ایشان فراهم شود. نظام انتخاباتی، نمایندگی مردم در مجلس، دستگاه قضایی مستقل، حتی سازمان مدیریت و برنامه ریزی که بر ورود و خروج منابع نظارت می کرد معنای خود را از دست دادند و تبدیل به مهره های بازی آقا شدند.



از نشانه های اینکه "دست خدا با مردم است" همین بس که این فرایند طی شده خود رحمت حضرت حق به مردم ایران بوده است که خود اصلی ترین عامل آگاهی مردم شد و این بزرگترین سرمایه جنبش راه سبز است. آزادی تنها با آگاهی امکانپذیر می شود. پس هریک، یک رسانه باشیم

http://WWW.PARSiYAN.TK

Back to top  Message [Page 1 of 1]

Permissions in this forum:
You cannot reply to topics in this forum